آشنای غریب


شعبده

 

 

 

الها...

شکوه هایم را جز تو نزد که ببرم

 سراپا غرق در گناهم ،

نگذار بیش از این در منجلاب گناه فرو روم ؛

 


خدایا ...

دستانم را می بینی که به سویت دراز است

دستانم را بگیر که محتاجم 

 

 

پروردگارا ...

 

شب برایم سخت دلگیر و وحشتناک است

روز نیز حاصلش جز انتظار نیست

 

خدایا....

جز تو با چه کسی میتوان حرف زد و راحت گریست

سخت است زندگی در تنهایی در بی کران غربت

 

می دانم که نزدیکی

می دانم که هستی

ولی قدم برداشتن به سویت با این همه گناه و دوری سخت است

با چه رویی به سویت بیایم وقتی لیاقت هیچ چیز را ندارم

 

ارسال شده"آشنای غریب"

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 30 دی 1392برچسب:,ساعت8:7توسط مجيدباقري | |